بررسي نشانه هاى ظهور (1)

بررسي نشانه هاى ظهورمنجی

در اسلام، بويژه تشيع، برخلاف اديان و مذاهب ديگر، از ظهور مهدي موعود(ع) تفسير روشني ارائه شده و چگونگي قيام و رخدادهايي كه به عنوان نشانه نزديكي ظهور رخ خواهد داد. به شرح بيان شده است.
بررسي نشانه هاي ظهور.

اعتقاد به آمدن مصلح كل در آخر الزمان، ريشه در دل تاريخ دارد و مخصوص به اسلام و تشيّع نيست. كم وبيش، همه اديان الهى، صرف نظر از نوع جهان بيني و اختلافاتي كه در ويژگيهاي منجي موعود دارند، نويد آمدن وي را داده اند و براي او، نشانه هايي ياد كرده اند.

كلّيت اين مسأله، آن قدر روشن است كه آيينهاي قديمى: برهمائى، بودايي و... انتظار ظهور منجي دارند ونشانه هايي را بر نزديك بودن ظهور وى، در كتابهاي خويش بيان كرده اند. با اين حال، هيچ كدام از اين آيينها و مسلكها، تصوير روشني از چگونگي قيام و آثار و نشانه هاي نزديك شدن ظهور، ارائه نداده اند.(1).
در اسلام، ظهور مصلح بزرگ، در آخرالزمان و در شرايطي كه بشر در آتش ظلم و فساد مي سوزد، امري مسلّم و اعتقاد به آن، از ضروريّات دين، به شمار مي رود.
در اسلام، بويژه تشيع، برخلاف اديان و مذاهب ديگر، از ظهور مهدي موعود(ع) تفسير روشني ارائه شده و چگونگي قيام و رخدادهايي كه به عنوان نشانه نزديكي ظهور رخ خواهد داد. به شرح بيان شده است.
اكنون اين پرسشها مطرح است:.
آيا براي پيدايش اين انقلاب بزرگ، كه همه جهان را فرا مي گيرد، نشانه اي وجود دارد.
مردم از كجا و چگونه مهدي موعود را بشناسند و بر چه اساس و با چه وسيله اي مدعيان دروغين را از مهدي حقيقي بازشناسند چه بسا افرادي به انگيزه هاي مادي و دست يافتن به حكومت و قدرت، به دروغ به چنين ادعايي دست زنند، چنانكه در طول دوره هزار و چند صدساله غيبت، بارها چنين مدعياني پيدا شده اند.
از اين گذشته مردمي كه بي صبرانه در انتظار ظهور قائم(عج) و نجات بشر از ظلم و ستم، به سر مي برند، وظيفه دارند خود را براي ياري آن حضرت، آماده سازند، از كجا بفهمند كه زمان موعود نزديك شده و هنگام ظهور فرا رسيده است.
آيا اين انقلاب بزرگ، ناگهاني و بدون مقدمه خواهد بود، يا با حوادث و جريانهايى، كم كم زمينه آن فراهم مي گردد، براي آن كه مسلمانان پاسخ روشني از اين پرسشها داشته باشند و مهدي موعود را به درستي بشناسند، لازم بود: خصوصيات وى، بستر زماني ظهور، چگونگي قيام، مخالفان، ياران، رخدادهايي كه پيش و يا در آستانه ظهور رخ مي دهد، ميزان ارتباط آنها، موضع گيري مردم در برابر آنها و... به درستي روشن گردد، تا مردم با بيداري و هوشياري كامل، منتظر قيام مهدى(ع) بمانند و ياران و دشمنان وي را به خوبي بشناسند و فريب مدعيان دروغين را نخورند(2).

براين اساس، ما در اين نوشتار نگاهي داريم به نشانه هاي ظهور مهدى(ع) و بررسي ميزان اعتبار و چگونگي تحقق آنها، ولي پيش از آن، يادآوري چند نكته را لازم مي دانيم:.

1. منظور از نشانه هاي ظهور.

آن دسته از رخدادها، كه براساس پيش بيني معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدى(ع)، پديد خواهند آمد، نشانه هاي ظهورند. تحقق هر يك از اين نشانه ها، نويدي از نزديك تر شدن ظهور قائم(ع) است، به گونه اي كه با تحقق مجموعه رخدادهاي پيشگويي شده و به دنبال آخرين نشانه ظهور، حضرت مهدى(ع) قيام خواهد كرد.

پس پديدار شدن يك و يا چند نشانه از مجموعه نشانه هاي ظهور، چيزي جز نزديك تر شدن زمان ظهور را نمي رساند. البته بسياري از حوادث و تحولاتي را كه امامان(ع) وقوع آنها را در دوران غيبت كبري پيش بيني كرده اند، يا شماري از آنها را به عنوان نشانه ظهور معرفي كرده اند، به وقوع پيوسته اند.

مثلاً، در روايات، از اختلاف در ميان امت اسلام‏(3)، انحراف بني عباس و از هم گسستن حكومت آنان‏(4)، جنگهاي صليبى‏(5)، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان‏(6)، درآمدن پرچمهاي سياه از ناحيه خراسان‏(7)، خروج مغربي در مصر و تشكيل دولت فاطميان‏(8)، وارد شدن تركها در منطقه جزيره، واقع در بين النهرين و عراق امروزى‏(9)، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام‏(10)، رها شدن كشورهاي عرب از قيد استعمار(11)، بالا آمدن آب دجله و سرازير شدن آن به كوچه هاي كوفه‏(12)، بسته شدن پل بر روي دجله، بين بغداد و كرخ‏(13)، اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خون ريزي فراوان‏(14) بين آنان و...(15) خبر داده شده كه ظاهراً همه، يا بسياري از آنها تا به كنون، رخ داده اند. امّا بايد توجه داشت كه:.

اوّلاً معلوم نيست كه مراد از اين حوادث، همان حوادثي باشد كه در روايات آمده است.

ثانياً، پيش بيني چنين امورى، به معناي آن نيست كه اينها نشانه حتمي ظهورند، بلكه همه و يا بسياري از آنها، صرفاً، رخدادهايي هستند كه امامان(ع) از وقوع آنها در آينده خبر داده اند.

ثالثاً، بر فرض، در روايات از برخي از اينها به عنوان نشانه ظهور ياد شده باشد، از كجا معلوم كه منظور ظهور حضرت مهدى(ع) باشد.

2. منظور از قائم.

پيش گوييهاي معصومان(ع) در مورد رخدادهاي دوران حكومتهاي بني اميّه و بني عباس و چگونگي فروپاشي آنها و حركتهايي كه عليه آنها شكل مي گيرد و... گرچه، گاه به عنوان نشانه هاي ظهور بيان شده، ولي الزاماً منظور از ظهور، ظهور حضرت مهدى(ع) نيست، بلكه نشانه ظهور فرج و گشايش در كار شيعه و زندگي آنان است، چنانكه تعبير (قائم) در همه جا، به معناي قيام حضرت مهدى(ع) نيست، بلكه در شرايط اختناق و ديكتاتوري خشن بني اميه و بني عباس و چيرگي افرادي كه از سر عناد با اولاد پيامبر(ص)، از هيچ شكنجه اي كوتاهي نمي كردند، مجالي براي ائمه(ع) و شيعيان آنان نبود كه به وظايف خويش، در جهت احياي اسلام و مسلمانان اقدام كنند. در اين شرايط، ايجاد رخنه و اختلاف بين آنان و شكل گيري حركتها عليه آنها و در نتيجه ضعف، يا فروپاشي آنان، به منزله گشايشي بود كه براي شيعيان پيش مي آمد، تا براي مدتى، گرچه اندك آسوده شوند و از فشارها و زندانها و تعقيبها در امان بمانند. امامان(ع) نيز، اين فرصت را مي يافتند، تا به سازماندهي شيعيان و احياي فرهنگ و ميراث اهل بيت بپردازند.

يادآورى: در دوران سياه حاكميت بني اميه و بني عباس، دهها قيام و انقلاب كوچك و بزرگ توسط شيعيان و طرفداران اهل بيت وبيشتر علويان، عليه آنان، به وقوع پيوست كه برخي از آنها، همچون قيام زيد بن علي به گونه اي مورد تأييد امامان(ع) واقع شد.

از روايات استفاده مي شود كه تعبير (قائمنا) بر برخي از اين قيامها و يا حركتهايي كه خود ائمه(ع) زمينه آن را فراهم مي ساخته اند، اطلاق شده است و از پيش گويي اين گونه حوادث، به عنوان (علامات فرج) ياد شده است‏(16).

بر اين اساس، منظور از (قائم) در بسياري از اين روايات، ظاهراً، مهدي موعود(ع) نيست، بلكه مراد قيام كننده بحق است.

ثقة الاسلام كليني در كافى، بابي را گشوده با اين عنوان: (في انّ الائمّة(ع) كلهم قائمون بأمر اللّه)(17) كه بيانگر آن است كه لفظ (قائم) مخصوص و منحصر به امام زمان(ع) نيست.

امام صادق(ع) در تفسير آيه (يوم ندعوا كل اناس بامامهم)(18)، مي فرمايد:.

(امامهم الذي بين اظهرهم و هو قائم اهل زمانه‏(19).

پيشواي آنان كه در پيشاپيش آنان حركت مي كند، و او قيام كننده اهل زمان خود است.

يا مي فرمايد:.

(كلّنا قائم بأمر الله واحد بعد واحد، حتي يجيئي صاحب السيف، فاذا جاء صاحب السيف جاء بأمر غير الذي كان.(20).

همه ما، يكي پس از ديگري قيام كننده به حكم خداييم، تا وقتي كه صاحب شمشير بيايد. پس آن گاه كه صاحب شمشير آمد، با حكمي غير از آنچه بوده، بيايد.

از تعبيرهاي (هو قائم اهل زمانه)، (كلّنا قائم بأمر الله) و... در اين روايات استفاده مي شود كه لفظ (قائم) لزوماً ويژه حضرت مهدى(ع) نيست و شامل هر قيام كننده اي مي شود؛ هر كس كه انقلاب كند و مردم را به قيام عليه ظلم و بيداد فرا خواند (قائم) است‏(21).

از برخي روايات نيز استفاده مي شود كه بسياري از امامان(ع) خود در صدد قيام بوده اند و به تدارك مقدمات حركت و تهيه لوازم آن مي پرداخته اند.

امام صادق(ع) به مؤمن طاق مي فرمايد:.

(فو اللّه لقد قرب هذا الأمر ثلاث مرّات، فأذعتموه، فأخّره اللّه‏(22).).

به خدا سوگند! اين امر (قيام) سه مرتبه نزديك بود آغاز گردد و شما آن را تباه ساختيد. پس خداوند آن را به تأخير انداخت.

ظاهراً منظور از جمله (هذا الأمر) قيام عليه حاكمان بني اميه و يا بني عباس است كه شرايط آن فراهم مي شد، ولي سستي اصحاب و عدم رازداري آنان و يا بروز مشكلات ديگر، سبب به تأخير افتادن آن شد.

يا اميرالمؤمنين(ع) در خطبه اي حوادث و وقايع دوران بني اميه و بني عباس را بر شمرد و ياران خويش را از چيزهايي كه پس از وى، تا هنگام ظهور قائم(ع) واقع مي شوند، با خبر ساخت و آن گاه فرمود:.

(اذا قام القائم بخراسان وغلب علي أرض كوفان (كرمان) والملتان و جاز جزيرة بني كاوان، و قام منّا قائم بجيلان وأجابته الآبُر والديلم... ثم يقوم القائم المأمول...(23).

هنگامي كه قائم در خراسان قيام كند و بر سر زمين كوفه يا كرمان و ملتان‏(24) چيره شود و از منطقه جزيره بني كاوان‏(25) نيز بگذرد و قيام كننده اي از ما در سرزمين گيلان قيام كند و ساكنان سرزمينهاي (آبُر)(26) و (ديلم) دعوت وي را اجابت كنند... آن گاه قائم مورد اميد و انتظار ما قيام خواهد كرد.

در اين حديث، چند بار كلمه (قائم) به كار رفته و روشن است كه منظور از (قائم بخراسان) و (قائم بجيلان) مهدي موعود نيست، چه آن كه برابر اين روايت، پس از قيام اينها، قائم اصلى، حضرت مهدى(ع) ظهور مي كند.

جالب اين جاست كه از قيام كننده در منطقه گيلان، كه احتمال مي رود اشاره به حركتهاي علويان و شيعيان در آن منطقه باشد، به عنوان: (قام منا قائم) ياد شده است.

براين اساس، گروهي از عالمان شيعه، احتمال داده اند: چنگيزخان مغول كه از منطقه خراسان بزرگ خروج كرد و بخشهاي زيادي از سرزمينهاي تحت سيطره خوارزمشاهيان و بني عباس را به تصرف خويش درآورد(27) و نيز نواده وى، هلاكوخان، كه در سال 656. ه.ق. بر مركز خلافت عباسيان هجوم برد و خليفه عباسي مستعصم را كشت، در بغداد قتل عام كرد و خلافت عباسيان را براي هميشه برانداخت‏(28)، همان فردي است كه در روايت از قيام وي در خراسان خبر داده شده.

يا شاه اسماعيل صفوي را، كه بنيانگذار سلسله صفويه است و در سال 908ه.ق. حكومت را به دست گرفت و به ترويج مذهب شيعه پرداخت (قائم بجيلان) دانسته اند(29).

به باور اينان، از آن جهت كه شاه صفوي در آن شرايط سختِ حاكميت حاكمان متعصب سني مذهب و در روزگار غربت تشيع، به حمايت از مذهب شيعه پرداخت و خود نيز از تبار علويان بود، به عنوان (قائم منا) ذكر شده است.

بنابراين بسياري از حوادث كه در روايات از وقوع آن خبر داده شده، به ويژه رخدادهاي دوران بني اميه و بني عباس، در حقيقت نشانه هاي (فرج) در كار شيعيان و قيام امامان(ع) و يا سرداران علوي و... است، نه ظهور حضرت مهدى(ع).

3. نشانه هاي برپايي قيامت.

در منابع روايى، از برخي از نشانه هاي ظهور، به عنوانِ نشانه هاي برپايي قيامت و (اشراط السّاعة) ياد شده است: خروج دجال، آشكار شدن خورشيد در ناحيه مغرب، نزول عيسى(ع) از آسمان و....

اين، در روايات اهل سنت، بيشتر به چشم مي خورد(30).

به نظر مي رسد رواياتي كه نشانه هاي ظهور را و رواياتي كه نشانه هاي برپايي قيامت را برمي شمارند، در هم آميخته شده باشند و در برخي مواردجا به جايي پيش آمده باشد.

پيامبر(ص) مي فرمايد:.

(عشر قبل الساعة لابد فيها، السفيانى، والدجال والدخان والدابة، وخروج القائم وطلوع الشمس من مغربها، ونزول عيسى(ع) و خسف بالمشرق و خسف بجزيرة العرب ونار تخرج من قعر عدن تسوق الناس الي المحشر(31).).

ده چيز، پيش از برپايي قيامت، بناگزير رخ خواهد داد: خروج سفياني و دجال، پيدا شدن دود و چهارپا، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب و فرود آمدن حضرت عيسى(ع) از آسمان و فرو رفتن (در زمين) در ناحيه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزيرةالعرب و آتشي كه از انتهاي عدن بر مي خيزد و مردمان را به سوي صحراي محشر مي كشاند.

برابر اين حديث، خروج سفياني و دجال و طلوع خورشيد از مغرب و فرود آمدن مسيح(ع) از آسمان و... از نشانه هاي قيامت است و حال آن كه در روايات ديگر، آنها به روشني از نشانه هاي ظهور معرفي شده اند. البته نشانه هايى، همچون خروج دجال و سفيانى، بيشتر در منابع عامه به عنوان علامت قيامت و در منابع شيعه، به عنوان علامت ظهور قائم آمده است.

روشن است كه مشروط كردن بر پايي قيامت به پديدار شدن اين حوادث و قراردادن نشانه ظهور از نشانه هاي برپايي قيامت، به مقصود ما ضرري نمي زند؛ زيرا همه اين رخدادها، كه از وقوع آنها خبر داده شده، چه به عنوان نشانه هاي ظهور و چه به عنوان نشانه هاي قيامت، پيش از برپايي قيامت، هر چند با فاصله زياد، واقع خواهند شد. با اين حساب، آنچه در طول دوره غيبت كبرى، واقع شود، به طور طبيعى، پيش از برپايي قيامت،واقع شده و در نتيجه، از نشانه هاي قيامت است‏(32).

براين اساس، همه نشانه هاي ظهور، به گونه اى، نشانه هاي قيامت هم هستند، ولي همه نشانه هاي قيامت نشانه هاي ظهور نمي توانند باشند؛ زيرا ممكن است، برخي از آنها پس از ظهور حضرت مهدى(ع) واقع شوند.

برخي براي بازشناسي نشانه هاي ظهور از نشانه هاي قيامت، با استناد به اين كه دوره غيبت، روزگارِ سختي و محنت است و پس از ظهور، برابر روايات قطعى، جهان پر از عدل و داد مي شود و دوران رفاه و امنيت و عدالت فرا مي رسد و تا بر پايي قيامت، ادامه مي يابد، قاعده ايي بيان كرده اند:.

(قاعده كلي آن است كه حوادث مربوط به دوران فتنه و انحراف ناشي از امتحان الهي و خالص ساختن مردم و پيامدهاي آن، مقدم بر ظهور است. بر اين اساس، هر روايتي كه نشاندهنده روزگار خوبي و عدالت و تأمين رفاه و آسايش باشد، مربوط به دوران پس از ظهور و نشانه برپايي قيامت است و از نشانه هاي نزديك شدن ظهور قائم(ع)، نمي تواند باشد(33).).

از اين روي برابر اين قاعده، بسياري از رخدادها و نشانه ها كه در منابع روايى، بويژه منابع روايي اهل سنت و در كتابهاي (ملاحم و فتن)، تحت عنوان: (اشراط الساعة) بيان شده‏(34) و حاكي از وقوع جنگها، آشفتگيها، نابسامانيها و در هم ريخته شدنهاست، مي بايد پيش از ظهور مهدى(ع) واقع شوند: زيرا آنها پيش از اين كه علامت قيامت باشند، علامت ظهورند.

4. احتمال جعل و تحريف.

حديثهاي فراواني در مورد نشانه هاي ظهور، در منابع روايي وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتمادند. از نظر دلالت نيز، هماهنگي و انسجام لازم را ندارند و پاره اي از آنها مصحف و مغلوط هستند.

به نظر مي رسد، اهميت بسيار مسأله مهدويت از يك سو، و علاقه مندي شديد مسلمانان به آگاهي از چگونگي رخدادهاي آينده و پديدار شدن نشانه هاي ظهور مهدى(ع)، از سوي ديگر، سبب شده كه دشمنان و بدخواهان، بويژه حاكمان ستم، وسوسه شوند كه در جهت برآوردن منافع سياسي خويش، تغييرهايي را در روايات به وجود آورند. به ويژه وجود اين واقعيت كه اساساً، افراد عادي و معمولى، در برابر اموري كه دور از حيطه قدرت آنان و به مظاهر غيبي و مربوط به سرنوشت آنان است، هر چند ساختگي و دروغ هم باشند، جرأت و جسارت تفكر و مخالفت با آن را ندارند و جز تسليم در برابر اموري كه به شكلي بر آنان مجهول است، راهي براي خود نمي بينند(35). برخي نيز براي موجه جلوه دادن كار خويش و اين كه فعاليتها و ادعاهاي آنان پيش بيني شده، دست به جعل و تحريف زده اند. مثلاً در تاريخ به افرادي بر مي خوريم كه به همين انگيزه، خود را سفياني معرفي كرده اند، چنانكه علي بن عبدالله بن خالد، در سال 159ه.ق. ادعا كرد كه همان سفياني موعود، اوست‏(36) و در سال 294ه.ق نيز فرد ديگري مدعي شد كه سفياني است‏(37) و هر يك، براي درست جلوه دادن ادعاي خويش، دست به شورشهايي نيز زده اند.

از اين روى، گروهي از اهل نظر، روايات سفياني را كه از نشانه هاي ظهور است، مجعول دست خالدبن يزيد دانسته و گفته اند: چون وى، مي خواست زمينه را براي حكومت فرزندش فراهم كند و حكومت را كه به چنگ مروانيان افتاده بود، دوباره به خاندان معاويه بازگرداند، دست به جعل چنين رواياتي زد.

خالدبن يزيد، از اين كه مي ديد به آساني پيش از وى، خلافت به دست بني مروان افتاده است، سخت آزرده خاطر بود، از اين روي ادعاي سفياني بودن فردي از تيره خويش را راهي به سوي دستيابي مجدد به قدرت و نيز موجب تسلي دل خويش و روحيه دادن به بني سفيان مي دانست.

او، تصور مي كرد كه مردم، چون خروج سفياني را از نشانه هاي ظهور و امري حتمي الوقوع، مي دانند، ناگزير در برابر ادعاي چنين امرى، تسليم مي گردند.

در منابع عامه، روايتي است كه مي گويد:.

(سفيانى، از فرزندان خالدبن يزيد است‏(38).).

به احتمال زياد، اين روايت، توسط خود وي جعل شده، تا مستمسكي براي طرح ادعاي نوه اش، علي بن عبدالله، باشد.

ابوالفرج اصفهانى، تصريح مي كند: خالد بن يزيد، مردي عالم و شاعر بوده و در باره اش گفته شده: (جاعل روايت سفياني است‏(39).).

چنين ادعاهايى، به خوبي نشان مي دهد كه تا چه حد مسأله سوء استفاده از نشانه هاي ظهور و جعل و تحريف آنها، مطرح بوده است.

نمونه ديگر، داستان كشتن، نفس زكيه است. خاندان بني عباس، بويژه منصور و برادرش سفاح، تلاش فراوان كردند تا از وجود محمدبن عبداللّه، معروف به نفس زكيه، بهره برداري سياسي كنند و براي خويش، در ميان مردم موقعيت و قدرتي دست و پا كنند. در نظر منصور و برادرش سفاح، دامن زدن به شايعه مهدويت وى، و برابر كردن نشانه هاي ظهور بر وى، تنها راه غلبه بر بني اميه بود.

ابوالفرج اصفهاني روايتي را به نقل از ابوهريره آورده كه مي گويد:.

(نامش (نام مهدى(ع» محمدبن عبداللّه است و در زبانش كندي و لكنت است‏(40).).

اين روايت، به احتمال زياد بدان خاطر جعل شده كه محمدبن عبداللّه، يا همان نفس زكيه، به كندي و دشواري سخن مي گفته و نمي توانسته همه كلمات را خوب ادا كند.

وجود جمله (اسم ابيه اسم ابى) در برخي از كتابهاي عامه، در ضمن روايت معروف (يملاء الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً(41)، به اين معني كه نام پدر حضرت مهدى(ع)، (عبداللّه) است، به احتمال زياد، از ترفندهاي حاكمان بني عباس باشد كه در راستاي همان هدفهاي سياسي جعل شده است. زيرا نام پدر مهدى(ع) به طور، قطع (حسن) است و در اين، هيچ ابهام و ترديدي نيست. با توجه به اين كه در نقلهاي گوناگون عامه و خاصه، جمله: (واسم ابيه اسم ابى)، در روايت وجود ندارد(42).

اينك، با انبوهي از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانه هاي ظهور، روبه روييم كه دست كم، شماري از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. متأسفانه در ميان حجم عظيمي از كتابهايي كه در مورد مهدويت و نشانه هاي ظهور تأليف شده اند(43)، كتابهايي وجود دارد كه از سر جهل و دلسوزي و يا به عمد و از روي غرض، به اين امر دامن زده اند. سيد جعفر مرتضي عاملى، برخي از اين كتابها را با نمودن برخي موارد تحريف آشكار در آنها، نشان داده است‏(44).

البته برخي با گردآوري اين روايات خواسته اند،كه اصل اين روايات بمانند ونيز بنمايانند كه همگان، در اصل ظهور مهدى(ع) اتفاق دارند.

علاّمه مجلسي در ذيل روايت طولاني كه در مورد نشانه هاي ظهور آورده، مي نويسد:.

(انّما اوردت هذا الخبر مع كونه مصحّفاً مغلوطاً وكون سنده منتهياً الي شرّ خلق اللّه عمر بن سعد لعنه اللّه، لأشتماله علي الاخبار بالقائم(ع) ليعلم تواطؤ المخالف والمؤالف عليه صلوات اللّه.)(45).

اين روايت را، با آن كه متن آن تغيير يافته و اشتباه دارد و سند آن، به بدترين خلق خدا عمربن سعد لعنة الله عليه، منتهي مي گردد، آوردم؛ زيرا در برگيرنده اخباري از حضرت مهدى(ع) است، تا آن كه اتفاق مخالف و موافق در مورد وي دانسته گردد.

همان گونه كه مرحوم مجلسي تصريح كرده، در سلسله اسناد اين روايات، بيشتر راوياني قرار دارند كه ناشناخته، ضعيف و دروغگو و جعل كننده اند و روايات آنان، اعتباري ندارد. افزون بر اين، بسياري از نشانه ها در روايات مرسله بيان شده كه نمي تواند مستند قرار گيرد، با اين حال، در دسته اي از نشانه ها بويژه، نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور، شمار روايات، به قدري زياد است كه برخي ادعاي مستفيض و متواتر بودن آنها را كرده اند(46). از اين روي اصل وجود اين دسته از نشانه ها اجمالاً مسلم است، هر چند جزئيات آنها جاي بحث و تأمل دارد؛ زيرا گاه، برخي از آنها و حتي برخي از نشانه ها، به گونه اي بيان شده اند كه با قواعد علمى، ساز نمي آيند.

صاحب (كشف الغمه) پس از آن كه عبارت شيخ مفيد را در مورد بر شمردن شمار زيادي از نشانه هاي ظهور آورده، مي نويسد:.

(لاريب انّ هذه الحوادث فيها ما يحيله العقل وفيها ما يحيله المنجمون، ولهذا اعتذر الشيخ المفيد رحمه اللّه في آخر ايراده لها، والذي أراده انّه اذا صحت طرقات نقلها وكانت منقولة عن النبى(ص) والأمام(ع) فحقّها ان تتلقي بالقبول لأنّها معجزات و المعجزات خوارق للعادات كانشقاق القمر وانقلاب العصا ثُعباناً واللّه اعلم.)(47).

ترديدي نيست كه در بين اين نشانه ها، حوادثي وجود دارد كه عقلاً محال مي نمايد و يا از نظر منجّمان تحقق آنها غير ممكن است. از اين روى، شيخ مفيد، در پايان سخن عذرآورده است.

اگر راههاي اين روايات و اسناد آنها، صحيح باشد و از پيامبر و امام(ع) هم روايت شده باشند، حق مطلب آن است كه آنها را تلقي به قبول كنيم، چون معجزه اند و معجزات خوارق العاده هستند، همچون شكافته شدن ماه (به دست پيامبر(ص» و تبديل عصا به اژدها (به دست حضرت موسى(ع» و خدا بهتر مي داند.

ظاهراً منظور از عذرآوردن شيخ مفيد، اشاره به اين جمله وي باشد كه مي نويسد:.

(خداوند به آنچه هست، آگاه تر است و ما فقط بر اساس اين كه در اصول روايي آمده است، نشانه ها را ذكر كرديم‏(48).).

از عبارت شيخ مفيد استفاده مي شود كه وي اطمينان به درستي همه اين نشانه ها، نداشته، از اين روي با تاكيدِ بر اين كه: (ما فقط اين روايات را آورده ايم و خدا بهتر مي داند) در حقيقت خويش را از التزام به آن، به دور داشته است.

صاحب (كشف الغمه)، با توجه به تزلزل شيخ مفيد، مي گويد: بايد اسناد اين روايات مورد بررسي قرار گيرد، اگر مسلم شد از معصوم(ع) صادر شده و راويان آنها مورد اعتمادند، پذيرفته شود و آنهايي كه ظاهراً محال به نظر مي آيد، حمل بر معجزه شوند.

بنابراين التزام به درستي همه اين روايات مشكل است و در بررسي نشانه هاي ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسه هاي دستهاي پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت.

البته يادآوري اين نكته نيز بايسته مي نمايد كه وجود مواردي از جعل و تحريف، در نشانه هاي ظهور و يا وجود مدعيان دروغين، به عنوان نمونه نشانه ها، هيچ گاه دليل اين نمي شود كه همه روايات از اعتبار بيفتند و يا اصل همه نشانه ها زيرا سؤال برود. خير، همان گونه كه اشاره كرديم، دسته اي از اين نشانه ها مسلم هستند و از آنها سخن خواهيم گفت.

همچنين وجود پاره اي اشكالات وضعفها در نشانه هاي ظهور و احتمال تغيير و تحريف آنها از سوي دشمنان و يا ادعاهاي واهي برخي شيادان در مورد سفياني و يا اصل مهدويت، هيچ گاه به اصل مهدويت و اعتقاد به ظهور قائم(ع)، آسيبي نمي رساند، زيرا اعتقاد به مهدويتِ و ظهور حضرت مهدى(ع) مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده و سخن علاّمه مجلسي كه بدان اشاره كرديم نيز، مؤيد اين مطلب است.

5. مشخص نبودن زمان ظهور.

گرچه اصل ظهور و نشانه هاي نزديك شدن آن، از امور مسلم و قطعي است، ولي بنا به مصالحى، زمان ظهور مشخص نشده است و هيچ كس، جز خداوند از وقت دقيق آن آگاه نيست. بارها اصحاب از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم(عج) پرسيده اند، ولي آنان به صراحت از مشخص كردن آن نهي كرده اند و زمان ظهور را همچون علم به قيامت، منحصر به خداوند دانسته اند(49).

(وامّا وقت خروجه(ع) فليس بمعلوم لنا علي وجه التفصيل، بل هو مغيب عنّا الي أن يأذن اللّه بالفرج‏(50).).

و امّا زمان ظهور مهدى(ع)، به روشني و به شرح براي ما مشخص نشده است، بلكه او تا آن گاه كه خداوند اجازه خروج بدهد، از ديدگان ما پنهان است.

فضيل از امام باقر(ع) پرسيد كه آيا براي ظهور وقتي معين شده است.

امام(ع) سه بار فرمود (كذب الوقاتون)(51).

يا، كميت از آن حضرت پرسيد كه چه وقت حضرت مهدى(عج) ظهور مي كند، امام(ع) فرمود:.

(لقد سئل رسول اللّه(ص) عن ذلك فقال انّما مثله كمثل ساعة لا تأتيكم الاّ بغتة(52).).

از پيامبر(ص) همين مطلب پرسيده شد. حضرت فرمود: مَثَل ظهور مهدى(ع)، همچون برپايي قيامت است (كسي جز خدا از وقت آن آگاه نيست) مهدي نمي آيد مگر ناگهانى.

مقتضاي اين احاديث و احاديث ديگر نظير آنها(53) آن است كه به هيچ روى، نمي توان وقتي براي ظهور مهدى(عج) معين كرد. با توجه به اين اصل مسلّم، نشانه هاي ظهور، تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهورند و بيش از آن، دلالتي ندارند. اگر روايتي باشد كه زمان ظهور را مشخص سازد، ناگزير بايد آن را توجيه كرد و يا به كناري نهاد.

در برخي روايات، به گونه سربسته و مجمل، به زمان ظهور اشاره شده، ولي بر فرض درستي آنها، ناسازگاري با قاعده فوق ندارند، زيرا در حقيقت آنها نيز وقتي معين نمي كنند، بلكه به گونه اي نشانه هاي ظهور را بيان مي كنند. مثلاً در حديثي آمده:.

(مهدى(ع) قيام نمي كند، مگر در سالهاي فرد: سال اول، سوّم، پنجم، هفتم و يا نهم، و يا روز شنبه دهم محرم.).
يا:.
(در 23 رمضان منادي ندا مي دهد و مردم را به سوي مهدى(ع) فرا مي خواند(54).).

در اين روايات، گرچه به گونه اي به زمان ظهور اشاره شده، ولي با اين حال، به صورت جزمي و دقيق زمان ظهور مشخص نشده است. در حقيقت ويژگيهاي آن زمان، بيان شده است نه وقت دقيق زمان ظهور، بنابراين، روايات، ناسازگاري با اصل قاعده مشخص نبودن زمان ظهور ندارد. البته در برخي روايات، كه سند آنها معتبر نيست، به زمان دقيق ظهور اشاره شده، ولي علما، به آن اعتنا نكرده و يا آنها را توجيه كرده اند.

اكنون پس از يادآوري اين امور، مي پردازيم به تبيين و بررسي نشانه هاي ظهور و آن را در چند محور پي مي گيريم:.

شمار نشانه هاي ظهور.

در منابع دينى، انبوهي از رخدادهاي طبيعي وغيرطبيعي و دگرگونيهاي سياسي و اجتماعى، به عنوان نشانه ظهور ياد شده اند. نعمانى، شيخ صدوق (م:381ه.ق.) شيخ مفيد (413ه.ق.)، شيخ طوسي (460ه.ق.) و طبرسي (548ه.ق.) از پيشينيان شيعه و بسياري نيز از پسينيان و معاصران، اخبار مربوط به نشانه هاي ظهور را در كتابهاي خود گردآورده اند(55).

شيخ مفيد، در آغاز باب (علامات قيام القائم)، با اشاره به اخبار و آثاري كه در اين مورد از معصومان(ع) رسيده است، بيش از پنجاه نشانه را ياد كرده‏(56) و علامه مجلسي در بحارالأنوار، شمار بيشتري را بر شمرده است‏(57).

علماي عامه نيز، از جمله: علاءالدين هندى، ابن حجر، سيوطي و... نشانه هاي ظهور مهدى(ع) را در كتابهاي خويش بر شمرده اند(58).

روشن است كه درجه اعتبار و درستي همه اين نشانه ها، يكسان نيست، برخي در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوارند و برخي در كتابهاي عامّه و منابع دست دوم ياد شده اند كه اعتبار زيادي ندارند. برخي از اين نشانه ها، تنها نشانه ظهورند و برخى، هم نشانه ظهورند و هم برپايي قيامت. برخي نشانه هاي كلي و محوريند و برخى، بيانگر مسائل ريز و جزئي كه گاه، همه آنها را مي توان در عنوان واحدي گرد آورد(59).

بنابراين، نمي توان مشخص كرد كه نشانه هاي ظهور چه مقدارند. به فرض كه مشخص هم باشد، اهميتي ندارد. مهم اين است كه فراواني روايات، به ما اين اطمينان را مي دهند كه در آستانه ظهور مهدي موعود، حوادثي رخ خواهد داد. شناخت موارد اصلي و مهم اين حوادث، به ويژه نشانه هاي حتمي و چگونگي تحقق و دلالت آنها بر ظهور و مسائل مربوط به آن، چيزي است كه ما در اين مقال در پي آن هستيم.

نعمانى، در اين باره مي نويسد:.
(هذه العلامات التي ذكرها الأئمة(ع) مع كثرتها واتصال الروايات بها وتواترها واتفاقها موجبة الاّ يظهر القائم الاّ بعد مجيئها وكونها اذا كانوا قد اُخبروا أن لابدّ منها وهم الصادقون... ثم حققوا كون العلامات الخمس التي أعظم الدلائل والبراهين علي ظهور الحق بعدها كما ابطلوا امر التوقيت...(60).).

اين نشانه هايي كه امامان(ع) فرموده اند، با توجه به شمار زياد آنها و اين كه سلسله اسناد اين روايات، به آنان مي رسد و نيز توجه به اين كه روايات متواترند و مورد اتفاق، سبب مي گردد كه ظهوري در كار نباشد، مگر پس از پديدار شدن اين نشانه ها؛ زيرا امامان(ع) از مسلم بودن پديد آمدن آنها خبر داده اند و آنان راستگويند... سپس نشانه هاي پنجگانه را كه از بزرگ ترين نشانه ها بر آشكار شدن حق است، مورد تأكيد قرار داده اند، چنانكه از مشخص ساختن زمان ظهور، نهي كرده اند.

در اين سخن، نعماني به فراواني نشانه هاي ظهور و رواياتي كه در اين باب رسيده، اشاره مي كند. و در مجموع با توجه به اسناد آنها به معصومان(ع) تحقق آنها را پيش از ظهور مهدى(ع) امري مسلم مي داند و بر تواتر آنها و مورد اتفاق بودن اخبار نشانه هاي ظهور تأكيد مي ورزد.

انواع نشانه هاي ظهور.

همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم، نشانه هاي ظهور گوناگونند: كلى، جزئى، خاص، مجمل و كنايى، مقيد و مشروط به تحقق شرايط ديگر، منفصل و متصل، عادي و غير عادى.

بر شمردن همه اين اقسام، نه چندان مفيد است و نه لازم؛ چه آن كه بسياري از آنها، نشانه هاي قطعي ظهور نيستند. افزون، بر اين، از نظر سند و محتوا اشكال دارند و درستي و نادرستي آنها، خيلي روشن نيست. از اين روى، ما، به چند نوع از اقسام نشانه هاي ظهور كه مهم ترند و در روايات، روي آنها بيشتر تأكيد شده، اشاره مي كنيم آن گاه به بررسي مهم ترين آنها، بويژه نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور مي پردازيم. و در پايان به اشكالها و شبهه هايي كه به نشانه هاي ظهور و پيش گويي آنها در روايات شده است، پاسخ خواهيم گفت.